هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

نامه پنجاه و يكم(آنيتا)

سلام سلام 100 تا سلام عسل مامان و بابا ديگه خودشون به تنهايي راه ميرن و همشم پاتوقشون آشپزخونس دندوناي آسياشون داره در مياد آخي مامان برات بميره با شنيدن آهنگ حسابي ميرقصه اونهم از نوع رقص پا!! جمعه آقا عسله البته همراه ماماني و باباي دوست داشتني مهموني دعوت بودن اگه گفتين كجا؟؟ بعله خونه آنيتا خانوم دوست هوراد جان كه فقط 2 ماه از هوراد كوچيكتره اما همون اول مهموني گربه رو دم حجله كشت و يه جيغ بلند سر هوراد كشيدو نشون داد كه زمونه دوره حكومت خانوماس خلاصه هورادم با ترس پا به فرار گذاشت و كلي گريه كرد حالا اينكه چرا از اون جيغايي كه توي خونه ميكشه اونجا نكشيد دليلش اينه كه آقا ميدونه خانوما ظريفن و نبايد خشن باهاشون برخورد كرد هرچند...
15 دی 1390

نامه پنجاهم(شب یلدا)

یلدا مبارک یلدا مبارک دومین یلدای زندگیت مبارک دلبند مامان و بابا چهارشنبه مامانی با سرعت نور که نمیشه گفت با سرعت یه تاکسی پیکان داغون خودشو رسوند بخونه قبل از رسیدن به خونه یه دفعه تغییر عقیده داد و وسط راه پیاده شد و دو تا کلاه خوشگل برای دردونه خرید مباره مبارکه مبارک اومدن به خونه با حموم دادن آقازاده شروع شد و مامان بزرگ هم صد البته همراهی کردن اما نازدونه برخلاف روزای دیگه که استقبال ایانی از آبتنی  می فرمودن اصلا خوشحال نشدن که هیچ مامان بزرگ رو هم چسبیده بودن و دست به دامن که از توی حموم نجاتش بده خلاصه با کلی دنگ و فنگ گل پسر حموم داده شد و بعد از درست کردن سوپ و سالاد با بابای دوست داشتنی و بابابزرگ و مامان بزرگ ...
1 دی 1390
1